slack به فارسی دیکشنری انگلیسی

slack
  • قطع

  • انقطاع

  • دامن آویخته وشل لباس یا هر چیز آویخته وشل

  • (درجمع) شلوار کار کرباسی

  • سکون

  • کسادی

  • شلی

  • سست

  • کساد

  • پشت گوش فراخ

  • فراموشکار

  • کند

  • بطی

  • سست کردن

  • شل کردن

  • فرونشاندن

  • کساد کردن

  • گشاد

  • شل

  • ضعیف

  • کمکی، آرام، شناوری

  • فرصت، کند کاری، سست، نا پایا، کمکی

  • فرصت

  • لق

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری