shock به فارسی | دیکشنری انگلیسی
-
تکان
-
تکان دادن
-
ترساندن تکان
-
صدمه
-
هول
-
هراس ناگهانی
-
لطمه
-
تصادم
-
تلاطم
-
ضربت سخت
-
تشنج سخت
-
توده
-
خرمن
-
توده کردن
-
خرمن کردن
-
تکان سخت خوردن
-
هول وهراس پیدا کردن
-
ضربت سخت زدن
-
دچار هراس سخت شدن
-
سرآسیمه کردن
-
ضربه - شوک
-
شوک، ضربه
-
ضربه، تکان، کوب
-
تأثیر یک ضربه
-
شوک
-
تکان
-
ضربه
-
ضربت