separate به فارسی | دیکشنری انگلیسی

separate
  • جدا

  • جداگانه

  • جدا کردن

  • تفکیک کردن جدا

  • سوا

  • علیحده

  • اختصاصی

  • سوا کردن

  • تفکیک کردن

  • متارکه

  • انفصال

  • جداسازی- جدا

  • جدا کردن

  • منفک، ‌جدا، ‌مفروز کردن، مفروز شدن، مجزا کردن، جدا کردن، تفکیک کردن، ‌تجزیه کردن، تقسیم کردن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری