rough به فارسی | دیکشنری انگلیسی

rough
  • زبر

  • خشن

  • درشت

  • زمخت

  • ناهموار

  • ناهنجار

  • دست مالی کردن

  • بهم زدن

  • زمخت کردن

  • خیلی زبر - خشن - تقریبی

  • زبر، خشن، ناهموار، سطح پرداخت نشده

  • تقریبی، ناقص، طبیعی، ناهموار

  • ناهموار

  • زبر

  • خشن

  • ناصاف

  • ناهموار

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری