right به فارسی | دیکشنری انگلیسی

right
  • مستقیم

  • راست

  • درست

  • صحیح

  • واقعی

  • بجا

  • حق

  • عمودی

  • قائمه

  • درستکار

  • در سمت راست

  • درست کردن

  • اصلاح کردن

  • دفع ستم کردن از

  • درست شدن

  • قائم نگاهداشتن راست

  • قائم

  • ذیحق

  • راست

  • راست

  • حق، استحقاق، صحیح، درست

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری