plasma به فارسی | دیکشنری انگلیسی

plasma
  • (plasm) (تش) پلاسما

  • قسمت آبکی خون

  • خونابه

  • پلاسما هر نوع مخلوطی از ذرات که شامل تعداد برابری از ذرات مثبت و منفی همراه با ذرات خنثی است به طوری که مخلوط الکتریکی خنثی باشد. این واژه معمولاً برای گازی به کار می رود که برای رسانا بودن به اندازه کافی یونیده شده استو تحت تأثیر میدانهای مغناطیسی قرار دارد. پلاسمای حقیقی که به طور کامل یونیزه شده است و هیچ ذره خنثی ندارد، در دماهای بالاتر از 20000 درجه K ایجاد می شود. در جامدات پلاسما می تواند به صورت الکترونها و دهنده های دارای بار مثبت یا حفره ها و پذیرنده های دارای بار منفی وجود داشته باشد.

  • پلاسما

  • پلاسما گازی یونیزه شده و درخشان. نگاه کنید به gas plasma display.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر