plasm به فارسی | دیکشنری انگلیسی

plasm
  • (plasma) (تش) پلاسما

  • قسمت آبکی خون

  • خونابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر