pigment به فارسی | دیکشنری انگلیسی
-
رنگیزه
-
رنگ دانه
-
ماده رنگی
-
ماده ملونه
-
باماده رنگی رنگ کردن
-
رنگیزه - رنگدانه - پیگمنت
-
رنگدانه
-
رنگدانه جامدی که به طور طبیعی بعضی فوتونای نور را باز می تاباند در حالی که فوتونای طول موجهای دیگر را بدون ایجاد درحخشایی قابل توجهی جذب می کند.
-
رنگیزه، رنگ دانه، ماده رنگی، ماده ملونه، باماده
-
رنگدانه
-
ماده ی رنگی، رنگدانه، رنگریزه
-
رنگدانه
-
رنگدانه
-
رنگدانه
-
رنگینه
-
رنگیزه