piece به فارسی | دیکشنری انگلیسی

piece
  • تکه

  • قطعه

  • پارچه

  • فقره

  • عدد

  • سکه

  • نمونه

  • قطعه ادبی یا موسیقی

  • نمایشنامه قسمت

  • بخش

  • یک تکه کردن

  • وصله کردن

  • ترکیب کردن

  • جور شدن

  • قدری

  • کمی

  • اسلحه گرمتکه

  • دانه

  • مهره

  • قطعه - توپ پارچه - تکه - طاق پارچه - قطعه پارچه - عدد - مقدار - بخش - قسمت - وصله کردن - سر هم کردن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری