pick به فارسی | دیکشنری انگلیسی
-
چیدن
-
کندن
-
کلنگ زدن و (به)
-
باخلال پاک کردن
-
خلال دندان بکاربردن
-
نوک زدن به
-
برگزیدن
-
بازکردن (بقصد دزدی)
-
ناخنک زدن
-
عیبجوئی کردن
-
دزدیدن
-
کلنگ
-
(مو) زخمه
-
مضراب
-
خلال دندان (toothpick) خلال گوش (earpick)
-
هرنوع آلت نوک تیز
-
نخ پود - پود - پودگذاری - طول بوبین - کلنگ - هر وسیله نوک تیز - چیدن - ضربت
-
کلنگ
-
کلنگ زدن