performance به فارسی | دیکشنری انگلیسی
-
اجرا
-
نمایش
-
ایفا
-
کاربرجسته
-
شاهکارکارآئی
-
انجام
-
اجرا
-
عملکرد
-
کارایی، عملکرد
-
عملکرد، کارآیی
-
عملکرد، کارایی، انجام
-
انجام، اجرا، نشان دادن، ارائه کردن، عملکرد، کارایی
-
سطح کارایی، راندمان، عملکرد، نحوه ی انجام کار، بازدهی، اجرا، کارایی، نحوه ی کار، نمود، بازده، انجام
-
کارایی
-
نمایش
-
ایفای تعهد، انجام (کار)، اجرا، نحوه اجرا یا ایفای تعهد
-
عملکرد
-
ساخت
-
نمود
-
کارآیی
-
کار مفید
-
کارائی