pay به فارسی دیکشنری انگلیسی
-
پرداختن
-
دادن
-
کار سازی داشتن
-
بجاآوردن
-
انجام دادن
-
تلافی کردن
-
پول دادن
-
پرداخت
-
حقوق ماهیانه
-
اجرت
-
وابسته به پرداخت



