parallel به فارسی | دیکشنری انگلیسی

parallel
  • موازی همز مان موازی

  • متوازی

  • (مج) برابر

  • خط موازی

  • موازی کردن

  • برابر کردن

  • موازی

  • موازی، برابر

  • متوازی، موازی، فضادهنده، همگام، موازی کردن

  • موازى، هم راستا، هم رو، هم بال

  • سکو / موازی‌

  • موازی

  • موازی

  •  موازی

  • موازی

  • قرینه

  • متوازی

  • همگام

  • موازی جریان یافتن از طریق بیش از یک مسیر در یک لحظه. 1. دو عنصر مدار الکترونیکی وقتی به صورت موازی به هم متصل اند که جریان الکتریکی با عبور از هر یک از عناصر به یک مقصد برسد. 2. انتقال همزمان چند بیت از چند سیم جداگانه. بیانگر انتقال موازی اطلاعات است. و معمولاً از انتقال سری سریعتر انجام می شود. (نگاه کنید به serial). در اتصال یک چاپگر به یک ریز کامپیوتر، باید توجه داشت که چاپگر به کدام یک از اتصال موازی یا سری (RS-232) نیاز دارد. 3. کامپیوتر موازی بیشتر از یک cpu دارد و از این رو می تواند در یک لحظه بیش از یک دستورالعمل را اجرا کند.

  • موازی

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری