override به فارسی | دیکشنری انگلیسی

override
  • سواره گذشتن از

  • پایمال کردن

  • باطل ساختن

  • برتری جستن بر

  • برتر یا مهمتر بودن لغو کردن

  • باطل کردن

  • حذف کردن خنثی کردن تاثیر کنترل خواکار با استفاده از کنترل دستی.

  • پاک کردن

  • برتری جستن پایمال کردن

  • کنار گذاشتن، لغو کردن، نسخ کردن

  • باطل کردن.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری