outline به فارسی | دیکشنری انگلیسی

outline
  • طرح کلی

  • رئوس مطالبزمینه

  • شکل اجمالی

  • طرح

  • پیرامون

  • خلاصه

  • رئوس مطالب

  • طرح ریزی کردن

  • مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن

  • طرح، توضیح دادن، گرداگرد، شرح دادن، طرح کردن، پیرامون، رئوس مطالب، زمینه، مرز

  • نمای کلی

  • طرح

  • نقشه

  • شما، طرح - 1- تصویر گرافیکی که فقط لبه های یک شیء را نشان می دهد. 2- روشی برای نمایش نکات اصلی یک متن، بدون بیان تمام جزئیات آن. در طی قرنها، مردم شماها را روی کاغذ می کشیدند، اما امروزه کامپیوتر به دو روش این کار را انجام می دهد. نخست با استفاده از واژه پرداز، در این روش، ابتدا شما یا طرح یک سند را تایپ کرده و سپس با برگشتن به عقب، بخشهای گوناگون را یکی پس از دیگر پر می کند. دوم با استفاده از نرم افزاری که نمایش بخشهای مورد نظر یک طرح را امکان پذیر کرده و بقیه را لغو می کند. تا زمانی که روی یک بخش کار می کنید، جزئیات بخشهای دیگر، با آنکه قبلاً نوشته شده اند، می توانند از صفحه حذف نشوند.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری