obsolescence به فارسی | دیکشنری انگلیسی

obsolescence
  • کهنگی

  • منسوخی

  • متروکی

  • از رواج افتادگی

  • نابابی

  • قدیمی شدن، کهنگی و منسوخ شدن، کهنگی و فرسودگی

  • کهنگی

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر