mush به فارسی | دیکشنری انگلیسی
-
حریره آرد ذرت
-
خمیر نرم
-
(در رادیو) صدای مزاحم
-
پارازیت
-
خش خش
-
حریره آردذرت تهیه کردن
-
سفر پیاده در برف
-
پیاده در برف سفرکردن
-
احساسات بیش از حد
-
خمیر