multiplex به فارسی | دیکشنری انگلیسی

multiplex
  • چندتائی

  • متعدد

  • مرکب

  • (درتلفن وتلگراف) چند خبر را همزمان بر روی یک سیمفرستادن تسهیم کردن

  • تسهیم

  • تسهیم 1. ارسال همزمان دو یا چند سیگنال روی سیم پالس یا کانال. مخابرات به راهگزینی سیگحنالها با ترتیب زمانی معینی گفته می شود که در آن تعداد زیادی دریافت کننده متفاوت رای کاهش میزان سیم کشی از یک سیم یا باس مشترک استفاده می کننند (مخابرات) 2. در صفحه ها نمایش LEDو LSD به استسفاده اشتراکی زمانی از یک باس مشترک گفته می شود. که امکان عملکرد چند گانه بخشها یا نقاط صفحه نمایش را با حد اقل سیم بندی سرعت کافی برای چشمک نزدن صفحه نمایش فراهم می کند.

  • ادغام، مالتی پلکس

  • مولتی پلکس

  • مخابره ترکیبی، تسهیم، تسهیم کردن.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری