jell به فارسی | دیکشنری انگلیسی

jell
  • لرزانک

  • منجمد کردن

  • دلمه شدن

  • سفت کردن

  • بستن

  • ماسیدن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر