jaw به فارسی | دیکشنری انگلیسی

jaw
  • فک

  • آرواره

  • گیره

  • دم گیره

  • وراجی

  • تنگنا

  • هرزه درائی کردن

  • پرچانگی کردن

  • قطعه راهنمای زیر رکابی در کنار چوب ضربه آب ژاول

  •  آرواره، فک

  • فک

  • فک

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری