involution به فارسی | دیکشنری انگلیسی

involution
  • عود مرض

  • عود چیزی

  • پیچ

  • پیچیدن

  • (ر) توان یابی

  • قوه یابی

  • (د بدیع) پیچدارکردن عبارت

  • به توان رسانی، برگشت، تضامن، بسط

  • گستردگی

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری