interrogator به فارسی | دیکشنری انگلیسی
-
مستنطق
-
بازپرس
-
تحقیق کننده
-
پرسش کننده
-
بازجوئی کننده
-
پرسشگر نوعی فرستنده ی رادیویی، راداری یا سونار که مجب ارائه پاسخ از سوی یک تراپاسخگر (transponder) می شود به عنوان مثال، در سیستمهای کنترل رفت و آمد هوایی (ATC)، به منظور شانسایی هواپیمای ظاهر شده روی صفحه ی راداری نشانگر نقشه ی موقعیت (PPI)، یک سیگنال رادیویی رمزی برای آن فرستاده و پاسخ از تراپاسخگر داخلی هواپیما گرفته می شود.