integration به فارسی | دیکشنری انگلیسی

integration
  • انتگرال گیری

  • مجتمع سازیائتلاف

  • انضمام

  • یکپارچگی

  • اتحاد عناصر مختلف اجتماع

  • انتگرال گیری

  • انتگرال گیری، تراکم، مجتمع

  • انتگرال گیرى، نابسوده یابی، حساب جامعه، روش کسرهاى ساده، بندک سازى، بندک گیرى

  • مونتاژ کامل‌ و تمام‌ کننده‌

  • انتگرال‌گیری

  •  امتزاج‏

  • مجتمع سازی

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری