indicator به فارسی | دیکشنری انگلیسی
-
نماینده اندیکاتور
-
نماینده
-
شاخص
-
اندازه
-
مقیاس
-
فشار سنج
-
شناساگر - اندیکاتور - معرف - معرف شیمیایی- معرف رنگی
-
شاخص
-
شناساگر، معرف، نشانگر
-
نشانگر لامپ پرتو کاتدی یا وسیله ی دیگری که اطلاعات ارسالی یا دریافتی از منابعی نظیر گیرنده ی رادار را نمایش می دهد.
-
شاخص
-
(مواد گوناگونی که براى تعیین میزان اسیدى یا قلیایی بودن و یا آغاز و پایان واکنش هاى شیمیایی و غیره به کار می روندو این عمل را با ایجاد تغییر رنگ انجام می دهند) شناساگر، معرف، شناسگر
-
1. نشانگر 2. نماگر
-
شاخص
-
نشانگر
-
شاخص
-
نماینده
-
نمودار
-
نمایشگر
-
نماینده، علامت