incandescence به فارسی | دیکشنری انگلیسی
incandescence
-
روشنائی سیمابی
-
نور سفید دادن
-
افروختگی
-
التهاب گسیل تابش مرئی توسط یک جسم گرم، نظیر رشته ی لامپ (فیلامان) که بر اثر عبور جریان الکتریکی گرم می شود.
-
افروختگی، گداختگی
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.