inbreeding به فارسی | دیکشنری انگلیسی

inbreeding
  • تخم کشی از جانوران همتیره

  • تولید و تناسل در میان هم نژادها

  • درون همسری

  • درون‌پیوندی

  • آمیزش افرادی که نسبت نزدیک با هم دارند

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر