immediacy به فارسی | دیکشنری انگلیسی

immediacy
  • بی درنگی

  • فوریت

  • بی واسطگی

  • بی فاصلگی

  • مستقیم و بی واسطه بودن

  • آگاهی

  • حضور ذهن

  • بدیهی

  • قرب جواز

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری