imbrue به فارسی | دیکشنری انگلیسی

imbrue
  • آغشتن

  • آلوده کردن

  • تر کردن

  • خیساندن

  • مرطوب کردن

  • اشباع کردن

  • جذب کردن

  • آغشتن - ترکردن- مرطوب نمودن خوب - خیساندن - جذب نمودن - اشباع کردن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر