if به فارسی | دیکشنری انگلیسی

if
  • اگر

  • چنانچه

  • آیا

  • خواه

  • چه

  • هرگاه

  • هر وقت

  • ای کاش

  • کاش

  • اگر

  • (مج) شرط

  • حالت

  • فرض

  • تصور

  • بفرض

  • intermediate frequency-بسامد میانی (آی اف) بسامدی که از مخلوط کردن سیگنال دریافتی و سیگنال نوسان ساز محلی در یک گیرنده ی سوپر هترودین به دست می آید.

  • به شرطی که، هرگاه

  • اگر کلمه ی کلیدی در بسیاری از زبانهای برنامه نویسی که انجام عملیات گوناگونی را معین می کند. این عملیات به تحقیق یا عدم تحقیق شرط در جمله دارای if بستگی دارد. اگر شرط hours <=40 درست در این صورت دو فرمان میان نخستین زوج begin/ end اجرا می شود. اما اگر شرط غلط باشد. کامپیوتر جملات درون دومین زوج beging / end را اجرا کند.

  • فرمان IF

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری