hop به فارسی | دیکشنری انگلیسی

hop
  • رازک

  • (درجمع) میوه رازک رازک زدن به

  • رازک بار آوردن

  • (درجمع) آبجو

  • افیون

  • لی لی کردن

  • روی یک پاجستن

  • جست وخیز کوچک کردن

  • رقصیدن

  • پرواز دادن

  • لنگان لنگان راه رفتن

  • پلکیدن

  • جهش بازتاب یک موج رادیویی از یون سپهر به زمین در هنگام حرکت از نقطه ای به نقطه ی دیگر. این عبارت به صورتهای مختلف نظیر یک جهشی، دو جهشی و چند جهشی بیان می شود. تعداد جهشها را درجه ی بازتاب می نامند.

  • جهش

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری