hang out به فارسی | دیکشنری انگلیسی

hang out
  • محل آویختن چیزی (مثل رجه)

  • میعادگاه

  • آویختن

  • سماجت ورزیدن

  • مسکن کردن

  • والمیدن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر