guard به فارسی | دیکشنری انگلیسی
-
نگهبان
-
پاسدار
-
پاسداری کردن نگهبان
-
پاسبان
-
مستحفظ
-
گارد
-
احتیاط
-
نرده روی عرشه کشتی
-
نرده حفاظتی
-
پناه
-
حائل
-
حالتآماده باش در شمشیر بازی ومشت زنی وامثال آن
-
نگاه داشتن
-
محافظت کردن
-
نگهبانی کردن
-
پاییدن
-
محافظ
-
حامل، حفاظ، نگهبان، محافظ، سپر، جلوبند
-
نگهبانی کردن
-
نرده