gill به فارسی | دیکشنری انگلیسی

gill
  • (vivtn) دستگاه تنفس ماهی

  • جویبار

  • نهر کوچک

  • گوشت ماهی

  • پیمانه ای برای شراب

  • نصف پینت pint

  • دخترجوان

  • آبجو

  • تمیزکردن ماهی

  • روده (ماهی را) در آوردن

  • استطاله زیرگلوی مرغ

  • (gill): sweetheart

  • =girl

  • شانه درریسندگی پشم

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری