garrison به فارسی | دیکشنری انگلیسی

garrison
  • پادگان

  • ساخلو

  • مقیم کردن

  • مستقر کردن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر