fusible به فارسی | دیکشنری انگلیسی

fusible
  • گداختنی

  • زود گداز

  • قابل جوش خوردن - خاصیتی از رزین های ترموپلاستیک - قابل ذوب - ذوب شونده

  • همجوش پذیر، گدازپذیر، قابل جوش دادن به هم، جوش خوردنی، قابل ذوب

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر