froth به فارسی | دیکشنری انگلیسی

froth
  • کف

  • سرجوش

  • (مج) یاوه

  • سخن پوچ

  • کف کردن

  • بکف آوردن

  • اظهارکردن

  • نمایاندن

  • صدا زدن

  • کف - کف ایجاد شده در اثر جوشیدن مایع

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری