fragment به فارسی | دیکشنری انگلیسی
-
پاره
-
خرده
-
تکه
-
قطعه
-
باقیمانده
-
قطعات متلاشی
-
خردکردن
-
ریز کردن
-
قطعه قطعه کردن تکه
-
پاره، قطعه
-
تکه تکه، قطعه، پاره
-
پاره، تکه، خرده ریزه، قطعه، تقسیم کردن، قطعه قطعه کردن، خرده، خرد کردن
-
1- (تکه یا جزئی که از چیزى کنده یا جدا کرده باشند) تکه، پاره، قطعه، بریده، جز، (اجزا)، بخش، قسمت، شکنه 2- تکه کردن، شکنه کردن، پاره پاره کردن، خرد شدن یا کردن
-
آوار
-
تکه