foundation به فارسی | دیکشنری انگلیسی
-
شالوده
-
پایه
-
پی
-
پی ریزی
-
اساس
-
بنیاد
-
تاسیس
-
بنیان
-
بنگاه
-
موسسه خیریه بنیاد
-
شالوده
-
زمینه - پایه - فنداسیون - پارچه نواری که خارهای سیلندر های خاردار روی آن نصب می شود
-
پایه، اساس
-
اصل، مبدأ، بنیان، پای بست، پایه، اساس، بنیاد، پی ریزی، شالوده، زیربنا
-
زیربنای رستوریشن...
-
پی
-
شالوده
-
فونداسیون
-
زیربنا
-
پاشنه
-
پی گذاری