foil به فارسی | دیکشنری انگلیسی
-
جای نگین
-
تراشه
-
ته چک
-
سوش
-
فلز ورق شده
-
ورق
-
سیماب پشت آینه
-
زرورق
-
بیاثرکردن
-
عقیم گذاردن
-
خنثی کردن
-
دفع کردن
-
فلز را ورقه کردن
-
جای نگین - ته چک - ورق - طاقچه - طبقه - لایه
-
ورقه، فویل 1. ورقه ای مسی که روی سطح اپوکسی فایبر - گلاس، فنول (GFE)، فنول کاغذی، یا سایر مواد تخته - مدارها قرار می گیرد. سپس به کمک روشهای شیمیایی یا مکانیکی، مسیرهای رسانا و بالشتکهای اتصال از ورقه ی مسی روی تخته مدار تشکیل می شود. 2. ورقه آلومینیمی خالص و زدوده شده کهبه عنوان جوشن در خازن الکترولیتی به کار می رود.3. ورقه ی تانتالیمی در خازنهای تانتالیمی تر.
-
ورق فلزی
-
کاغذ فلزی