fixing به فارسی | دیکشنری انگلیسی
-
(درعکاسی) ثبوت
-
تثبیت
-
(بصورت جمع) حاشیه
-
ریشه
-
لوازم
-
فروع
-
اثاثه
-
ثابت کردن رنگ در پارچه (بوسیله مواد تعاونی و یا شستشو و بخار دادن پارچه رنگ شده)
-
ثبوت
-
گیرداری