fillet به فارسی | دیکشنری انگلیسی

fillet
  • (=filet) سربند

  • پیشانی بند

  • گیس بند

  • قیطان

  • نوار

  • پشت مازو

  • آهن تنکه یاتسمه آهن

  • تذهیب کاری کردن

  • بالایه پرکردن

  • گچ بری

  • باریک ساختن

  • پشتمازو بریدن

  • پوشش سوزنی نواری سیلندر های خاردار ماشین کارد

  • گرده، ماهیچه، فیله، راکورد

  • ریشه

  • ماهیچه

  • پشتبند

  • مغزی

  • سه گوش

  • نوار

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری