facsimile به فارسی | دیکشنری انگلیسی

facsimile
  • (fax) رونوشت عینیگروار

  • کلیشه عین متن اصلی

  • رونوشت

  • عین

  • نمابر، تصویر رادیویی نگار

  • رونوشت برابر اصل

  • دورنگاه، فاکس نگاه کنید به fax.

  • پست تصویری، نمابر، رونوشت عینی

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر