extrude به فارسی | دیکشنری انگلیسی - جدول یاب

extrude به فارسی دیکشنری انگلیسی

extrude
  • بیرون انداختن

  • تبعیدکردن

  • دفعکردن

  • بیرون آمدن

  • ازقالب درآوردن

  • بیرون کشیدن، فشار کاری، حدیده کاری

  • (فلز کارى و پلاستیک سازى عبور دادن فلز یا پلاستیک داغ از یک سوراخ شکل دار براى ساختن الیاف و سیم و غیره) روزن رانی کردن، (از پرس سیم سازى یا الیاف سازى) گذراندن، رد کردن (از میان حدیده یا قالب) (با: کشیدن یا draw فرق دارد)

  • بیرون امدن ننوعی اثر خاص شده توسط برنامه های ترسیم که سایه ای سه بعدی را یجاد می کند. این اثر به شکلی است که به نظر می رسد نوشته (در حقیقت هر شی ء) از لوله ی تفنگی بیرون آمده است.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر