excitation به فارسی | دیکشنری انگلیسی

excitation
  • برانگیختگی

  • تحریک، بر انگیزش 1. سیگنال ولتاژی که به الکترود کنترل لامپ الکترونی اعمال می شود. 2. اعمال انرژی سیگنال به آنتن فرستنده. 3. انتقال سیستم هسته ای اتم از حالت پایه به یک حالت بر انگیخته با دادن انرژی به آن 4. وارد کردن ولتاژ به پیچکهای میدان بلندگو یا مولد به منظور تولید میدان مغناطیسی.

  • تحریک

  • برانگیختگی

  • انگیزش

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر