degeneracy به فارسی | دیکشنری انگلیسی
degeneracy
-
فساد
-
انحطاط
-
درجازنی، تباهیدگی، انحطاط، دژنرگی
-
تباهیدگی، تبهگنی، تباهی، انحطاط، ناقصی
-
چند حالتی بودن، هم ترازی، انحطاط
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.