crack به فارسی | دیکشنری انگلیسی
-
کاف
-
رخنه
-
ترک
-
شکاف
-
ضربت
-
ترق تروق
-
ترکانیدن
-
(شلاق) را بصدا درآوردن
-
تولید صدای ناگهانی وبلند کردن
-
شکاف برداشتن
-
ترکیدن
-
تق کردن
-
شکستن - ترک برداشتن
-
ترک
-
ترکیدگی، شکاف، ترک، نقص، پارگی
-
کاف - ترک
-
ترک
-
شکاف
-
ترک برداشتن
-
ترکیدگی
-
شکستگی
-
نقض، تجاوز