condensation به فارسی | دیکشنری انگلیسی

condensation
  • چگالش

  • خلاصه

  • جمع شدگی

  • تکاثف

  • تغلیظ

  • کنداسیون - کندانسه کردن - غلیظ کردن - تغلیظ مواد با آب گیری از آنها - تقطیر - تراکم - آب از دست دادن در واکنشهای شیمیایی

  • تراکم، میعان، چگالش

  • انباشتگی، چگالش، تکاثف، تراکم، هم چگالش، فشردگی، فشرده کردن، انقباض، تغلیظ، تراکم

  • چگالش، تراکم، تراکمی، مایع کردن

  • تقطیر

  • چگالش

  • میعان

  • ژاله زایی

  • تراکم

  • تعرق

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری