break down به فارسی | دیکشنری انگلیسی
-
سقوط ناگهانی
-
درهم شکننده
-
فروریختن
-
درهمشکستن
-
از اثر انداختن
-
تجزیه کردن
-
طبقه بندی کردن
-
تقسیم بندی کردن
-
شکست، افت
-
تجزیه کردن