bop به فارسی | دیکشنری انگلیسی

bop
  • زدن

  • تصادف کردن

  • برخوردکردن

  • تصادم کردن

  • وزش

  • دمیدن

  • پروتکل با گرایش بیت

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر