blow به فارسی | دیکشنری انگلیسی

blow
  • دمیدن

  • وزیدن

  • در اثر دمیدن ایجاد صدا کردن

  • ترکیدن

  • دمیدن - فوت کردن - دوران - جهش

  • دمیدن، وزیدن

  • دمیده شدن

  • تراوش

  • ضربه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری